آیهانآیهان، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

همه ی زندگی ما

پسر کتاب خون من

پسر طلام امروز من مرخصی بودم آخه مامان جون 2 روزه رفته سفر منم مرخصی گرفتم که پیش شما باشم خیلی خوشحالم که پیش پسری هستم امروز باهم کتاب خوندیم کیان جونم پیش مابود و 3تایی باهم کلی بازی کردیم الهی مامان فدات بشه اینقدر با دقت ،به عکسهای کتابات نگاه می کردی وقتی من و باباجون امین روزنامه می خونیم شما هم بادقت به روزنامه نگاه میکنی ان شالله وقتی بزرگم شدی به کتاب علاقه داشته باشی البته من مطمئنم گل نازم     ...
4 آذر 1392

شروع غذای کمکی در صدو پنجاه و هفت روزگی پسری

سلام گل نازم نفسی مامان دیشب باباباجون امین بردیمت دکترت و ایشون گفتن با شروع6 ماهگیت دیگه باید غذا بخوری اول هم از فرنی باید شروع کنیم  این روزا خیلی شیطون شدی دیشب تو مطب خیلی شیطونی میکردی اون همه بچه دیده بودی ذوق میکردی نفسم ،آقای دکتر گفتن کم شیر میخوری از بس شیطونی حواست به این ور اون ور پرت میشه دیگه شیر نمیخوری ولی از دیشب باباجون امین به زور میگیرت که برنگردی شیرتو بخوری،مامان جون قراره امروز واست فرنی درست کنه نوش جونت عزیییییییییزم .دیشب موقع برگشتن رفتیم شهر کتاب چندتا سی دی آهنگ خریدم،بازی فکری واسه کوچولوهای 6ماهه و آلبوم عکس مبارکت باشه پسرم .عاشقتم گل نازم
4 آذر 1392

پسر نازم بهداشتی شدی

عشق قشنگم امروز92/04/17 رفتیم مرکز بهداشت و برای شما پرونده بهداشتی باز کردیم دکتر قدو وزنتو اندازه گرفت ماشالله وزنت 3850 شده بودو قدت54/5 سانتی متر دکتر گفت خیلی خوبه و رشدت عالی بود خدارو شکر خیال مامان راحت شد پسر عزیزم عاشقتم. ...
4 آذر 1392

معنی اسم قشنگت

                   دل من در پی یک واژه بی خاتمه بود                                                                  اولین واژه که آمد نظرم نام تو بود                   پسرم معنی اسم قشنگت هست فرمانروای زیبارو (آی به معنی ماه نماد زیبایی و هان یعنی فرمانروا،پادشاه) و به لاتین اسمتو اینجوری می نویسن a yhan   ...
4 آذر 1392

پسر نازنینم

  پسر نازنینم   تو آمده ای و من از تو لبریزم ،لحظه ها در رفتن عجولند و روزی تو آنقدر بزرگ می شوی که دستان مردانه ات را دورم حلقه خواهی کرد پسر نازم پس می نویسم تا یادگاری از لذت عاشقی کردن لحظه لحظه هایت برایم بماند.   ...
4 آذر 1392